پاپيروس

Thursday, May 25, 2006


"Paolla"
حيفم اومد لذتی كه از اين آهنگ يوناني بردم را با شما تقسيم نكنم.
قطعه اي از میکیس تئودوراکیس به نام Paolla (موسيقي فيلم).

و اين قطعه ي شاد به نام Baxe Tsiflik
بخشهای ديگه را كه هر كدوم حال و هوای زيبای خود را دارن می تونين در صفحه ی دوستدار وطن گوش كنين.

برگرفته از سياه مشق.
ارائه شده توسط دوستدار وطن عزيز.

Sunday, May 21, 2006


"نيلوفرانه"

تن نويس كدام شراره ی شوقي
كه شهوت بوسه هات
شهرت انگشتهاي وسوسه ات
پيله هام را می شكافد.
بال می زايم و اوج می گيرم
فرود می آيم و بال پهن می كنم
همچون توری
كه آبستن دانه های رنگارنگ است
فريبانه می فريبمت؛عاشقانه
وقتی
داغ داغ بوسه هات
خورشيدهای دواری می شوند
كه عاشقانه زمين بالهام را می سوزند
و لذت جيغهای لبانم را
با التهاب
چفت می كنند.
نيلوفرانه می پيچمت؛نيلوفرانه
با هزار دهان آبی نرم
با ساقه های لطيف نيايشی
كه ستون های پيكرت را
نازكانه می خرامند

نيلوفرانه گل می دهم
كبود
كبود
از عاشقانه هاي لبي
كه لذت و درد را
چون سياهی شب
به دندانهای سپيد التماسش
آميخته ست.
چكه كن در من
چكه كن
همچون شبنم
كه از تب پيشانی شب
بر التهاب دامن گل تاب می خورد
چون آخرين قطره های خيس ناودان
كه با زمين يگانه می شود
جاری شو در من از هر كجا
كه بستری ست برای جاری شدن
تا قلبم اقيانوسی شود
كه رودهای به هم پيوسته ی تو را در آغوش كشد.
آبشاری
رودی
دريايی
كه من در تو موج می زند
دختركی كه از طراوت موسيقی آب
زنده مي شود
بال مي زايد
پری می شود
تا در پيچ و تاب پيكرش
زيستن جاودانه ي دريايي را
به مرگ در ساحل آغوش تو پيوند زند.
پروانه ای كه رقص بالهاش
بادبزن های شعله های آتش تو اند.
تن نويس كدام شراره ی شوقی
كه شرم در شيار آتشم
ذوب می شود
آب می شود...

Saturday, May 13, 2006


پدر

پدر!
اشكی شدم
فرو چكيده از چشم های تو
شور
بگذار ميان همين سطرها
دو نيمه شوم
نيمی پيوسته به اقيانوس وهم
نيمی غلطيده در
ملتهب ترين دامان سپيد پليسه ی دريا
بزرگترين توپ مرواريد جهان شوم كه چه؟
صدف شوم كه چه؟
مرواريد بزايم كه چه؟
وقتی صياد اتاق ندارد
مرا
با يك ماهی معامله می كند!
ماه شوم
گرد و درخشان
بدرخشم
از لابلای رقص آتشی
كه در شب ساحل افروخته ای
...
*
بگذار برای يكبار هم كه شده لابلای همين شعر
دردی نباشد تا اعترافش كنی
اعتراضش كنم
دردی نباشد كه پنهانش كنم
فريادش كنی.
پدر!
مهربان ترين مرد
خسته ترين!
هيچگاه نفهميدم مادرت بوده ام
يا دخترت
وقتی به درازای يك عمر
همسرت را گم كرده اي
*
مهر آغشته با درد
چشم های توست
مثل خورشيد كه می سوزد و
برای گرم شدن
شنل خيس ابر را دور خود می پيچد
اينگونه است كه در ستايش چشم هات
برای بوسه زدن
به صدف دستهات
اشكی می شوم
فرو چكيده از چشم های تو
شور
نشد اين شعر هم بشود
بدون درد...
پدر!
چه می كند اين درد
با غرور...
** *** **** *****
صفحه ای در وبلاگستان كه بسيار دوستش می دارم.
مونا (مهدی خلجي)