Monday, September 25, 2006


شعر زيبايی از گراناز موسوی:

« من »

نه آدمم ، نه گنجشک

اتفاقی کوچکم

هر بار که می افتم

دو تکه می شوم

نیمی را باد می برد

نیمی را مردی که نمی شناسم .

*** *** ***

شعر سيگار در گذرگاه

دو شعر ديگر در صحنه ها

*** *** ***

تعبير من از اين عكس اينه:
حتی لطيف ترين و زيباترين پديده در دستان كسی كه با زبان لطافت و زيبايی آشنا نيست،كاربردی متفاوت خواهد داشت.
مثل همين مشت كه آرمانش روييدن بوده اما نه تنها در اين رويش به فهم جوانه زدن و گل دادن نرسيده بلكه با كندن گل براي باز كردن جای خود ؛گل رو هم چون خنجری در دست گرفته.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home