شعر زيبايی از گراناز موسوی:
« من »
نه آدمم ، نه گنجشک
اتفاقی کوچکم
هر بار که می افتم
دو تکه می شوم
نیمی را باد می برد
نیمی را مردی که نمی شناسم .
*** *** ***
شعر سيگار در گذرگاه
دو شعر ديگر در صحنه ها
*** *** ***
تعبير من از اين عكس اينه:
حتی لطيف ترين و زيباترين پديده در دستان كسی كه با زبان لطافت و زيبايی آشنا نيست،كاربردی متفاوت خواهد داشت.
مثل همين مشت كه آرمانش روييدن بوده اما نه تنها در اين رويش به فهم جوانه زدن و گل دادن نرسيده بلكه با كندن گل براي باز كردن جای خود ؛گل رو هم چون خنجری در دست گرفته.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home