Sunday, August 13, 2006


"كابوس زير درختان سرو"

اين اشعار از خانم آدا آهاروني شاعر اسرائيلي است.
پرفسور آدا آهاروني نويسنده، شاعر و فعال صلح‌طلب است كه چندين كتاب در زمينه شعر و داستان با مضامين صلح منتشر ساخته است. وي استاد دانشگاه و بنيان‌گزار و دبير انجمن بين‌المللي «براي فرهنگ صلح» است. خانم آهاروني يهودي و متولد مصر است و اكنون در حيفا زندگي مي‌كند. حيفايي كه اين روزها زير موشك‌هاي حزب‌الله تخليه شده است.
وي در نامه‌اي به يكي از زنان ايراني در مورد مساله‌ي فلسطين مي‌نويسد: «فلسطيني‌ها بايستي که هر چه زودتر کشور خود را داشته باشند، و کشور فلسطين فرصتي براي شکوفايي و پيشرفت در صلح، در کنار اسرائيل بيابد. هردو طرف بايد امتيازاتي به همديگر بدهند، راه ديگري وجود ندارد. اين اشعار الهام گرفته از نامه‌هاي سربازان اسرائيلي در لبنان است كه محتواي آن در برخي موارد بيشتر به اشعار راجر واترز و سيد بارت فقيد مي‌ماند. هر چند ترجمه‌ي اين اشعار تازه و اولين بار اينجا مي‌آيد اما مربوط به سال 2001 است».


■ باخ در بيروت Bach In Beyrut

يك لحظه هماهنگ در بيروت
يكباره از خانه‌اي
صداي موسيقي باخ شنيديم
كه به زيبايي نواخته مي‌شد
تمام گروهان ايستاد
تا صداي موسيقي را بشنوند
پيانيست به زيبايي مي‌نواخت
و تمام گروهان ايستاد
و به هارموني بسيار زيبا گوش فرا دادند
بمب‌ها نتوانستند كه ما را از حركت بازدارند
اما دختري شانزده ساله
با نواختن موسيقي باخ
ما را از حركت بازداشت!


■ دست قطع شده Amputated Hand

پسري جوان به سوي من دويد
و درخواست يك شيريني كرد
او بازوهاي قطع‌شده‌اش را
بدون دست باز كرد
با وحشت پرسيدم:
«چه كسي اين كار را با تو كرده است؟»
با شرم پاسخ داد:
- «اَنتُم»! «شما»!
شرم عذرخواهانه‌اش
شرم شوك‌زده‌ام را خفه كرد.



■ امنيت يك دوقلوي سيامي است Safety Is A Siamese Twin

براي امنيت خود
دندان‌هاي آنان را مي‌شكنيم
براي امنيت خود
صدها تن بمب را
بر سر آنان و امنيت‌شان فرو مي‌ريزيم
به باغ‌هاي آنان
و بر تاكستان‌هاي آنان
به خانه‌هاي آنان و بر غرور آنان
تمام اينها فقط براي امنيت خودمان
ولي امنيت ما در كجاست؟
امنيت آنان چه مي‌شود!؟
واقعيت اين است، امنيت ما و آنان
دوقلوهاي به هم چسبيده‌ي سيامي هستند
نمي‌توان بدون آسيب به يكي، به ديگري آسيب برسانيد


■ دروغي كه منفجر شد The Lie That Exploded

آن شب كه دروغ بزرگ
در قلب و ذهن من منفجر شد
تمام اعضاي بدن و آرمان‌هايم
از هم پاشيد
آن دروغ بزرگ كه خشونت مي‌تواند جدال‌ها را متوقف كند
در اعماق قلب من
همراه بمب‌ها منفجر شد
و در آن شب انفجار
روياهايم همراه دروغ منفجر شد.


■ به خانه باز نخواهم گشت Not Returning Home I m

بسيار متأسفم، عشق من!
من به خانه باز نمي‌گردم
زيرا نمي‌توانم
به خانه بازگردم
بسيار دوستت دارم
مي‌خواهم با تو باشم
ولي جايي آنجا
ميان درختان سرو باشكوه لبناني
بسيار دور از تو، عشق من
با گلوله‌اي كشنده
درست در مركز قلب
هدف قرار گرفتم
جايي كه اولين بار به خاطر تو
و براي هميشه افتادم
بسيار مي‌خواهم با تو باشم، عشق من
بسيار مي‌خواهم كه در آغوشت گيرم
عشق من! زندگي من!
اما نمي‌توانم به خانه بازگردم
آنها بيهوده و رقت‌انگيز
جواني و خونم را
زير آسمان لبنان ريختند
و اكنون من نمي‌توانم
واقعاً نمي‌توانم
كه به خانه بازگردم


مترجم:ناصر خالديان
برگرفته از نقطه ته خط
با تشكر از رضای عزيز برای معرفی اين اشعار

**** **** ****

ديگر شعرها را می توانيد در نقطه ته خط دنبال كنيد.

2 Comments:

Blogger ala said...

چه شعرهای قشنگی بودند!
ممنونم

4:10 PM  
Blogger Fariba Shadkohan said...

سلام.خوش آمدی...

9:04 PM  

Post a Comment

<< Home