Tuesday, July 18, 2006


"دل"

دلا همای وصالی بپر چرا نپری؟
تو را "كسی"نشناسد نه آدمی نه پری
تو دلبری نه دلی ليك بهر حيله و مكر
به شكل دل شده ای تا هزار دل ببری
مولانا

و باز هم مولانا:
دلا نزد کسی بنشين که او از دل خبر دارد
به زير آن درختی رو که او گلهای تر دارد

در اين بازار عطاران، مرو هر سو چو بيکاران
به دکان کسی بنشين، که در دکان شکر دارد

ترازو گر نداری پس ترا، زو ره زند هر کس
يکی قلبی بيارايد، تو پنداری که زر دارد

ترا بر در نشاند او به طراری که ميآيم
تو منشين منتظر بر در، که آن خانه دو در دارد

نه هر کلکی شکر دارد، نه هر زيری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد، نه هر بحری گوهر دارد

بنال ای بلبل دستان، ازيرا ناله مستان
ميان صخره و خارا اثر دارد، اثر دارد

بنه سر گر نميگنجی، که اندر چشمه سوزن
اگر رشته نميگنجد، از آن باشد که سر دارد

*** *** ***
مثل لبريز شدن زندگی...از دل برآمدن و بر دل نشستن."دل "واژه ای كه در زبانهای غربی معادل
ندارد در حاليكه در زبان فارسی ١١٠ كلمه ي تركيبی با آن ساخته می شود.دلبر،دلربا،دلآرام،دلنواز،دلكش،دلگشا،دلفريب،دلافروز،دل انگيز...
در موسيقی اصيل هم وقتی استادانه و از منظر دلش را می شنوی به لايه هايی از وجود خود پی می بری كه متفاوت است با موسيقی غربی.هر كدام در بهترين شكل خود نتهای بخشهايی از هستی درونی تو را مرتعش می سازند.
استاد كسايی در اينجا اشاره مي كند به چگونگی نواختن ساز و اجتناب از يكنواختی آن به گونه ای كه از دل بلند شود و در دل شنونده رسوخ كند.دل يك تجربه ی غنی و عميق شرقی ست كه در عرفان،موسيقی،ادبيات ما جاودانه است.
برای همين هم تفاوت از زمين تا آسمان است وقتی كسی اهل دل دلبرت خطاب می كند و مثل نوازنده ای چيره دست سحرت می كند.يا كسی كه كلمه ي دلبر عادت كليشه ای چون آب نوشيدن اوست,هر چند می شود آب را هم با تعمق نوشيد.اداي دومی در نيازهای زيستی ريشه دارد اما اولی نيازهای زيستی را عبور كرده است و چون مواد عالی خاك در عبور از يك دانه ی گندم توان زايش هفتاد دانه را دارد.
كلمه ها جان دارند ،زنده اند اين ماييم كه ديگری را قبرستان كلمات اصيلی كه به قتل رسانده ايم می كنيم يا گلستان زنده ی خوشبو.
زنده مانديم و معلم هم شديم...

1 Comments:

Blogger Fariba Shadkohan said...

مصرع سوم غزل مولانا به اين شكل هم نوشته و خوانده می شود:
تو دلبری نه دلی لیک به هر حیله و مکر
اما در تصحيح محمد عباسی،چاپ پاييز ٧٩ به همان شكلی كه در متن آمده،نوشته شده است.
(پاپيروس)

11:51 AM  

Post a Comment

<< Home